عبد کریم
يا محسنُ بحق الحسن،عجل لوليک الفرج
یک شنبه 29 آذر 1394برچسب:شب يلداي مهدوي, :: 15:47 ::  نويسنده : عبد کریم

حرف ها دارد حکايت از شب يلداي سال /تو نميخواهي بيايي، مُردم از شوق وصال

غيبتت آقا چه طولاني شده، ياابن الحسن /تو بيا اي با کرم ،شيرين سخن،زيبا جمال

علت دوري ما ،حتما ز اعمال من است /ور نه ارباب شما تشنه تري بهرِ وصال

اين شب يلدا شده توام به لبخند شما /ميدهد مهديِ زهرا ،بر ابولؤلؤ مدال

اي عزيز هم وطن،اي شيعه ي مولا علي /با دعايت ميشوي محبوبِ ذاتِ ذوالجلال

بين جمعي گر شدي صاحب سخن يادي نما /از امامِ مهربان، معني و مفهوم کمال

او غريب است و ندارد ياوري،ياري نما /حضرت صاحب زمان را درشب يلداي سال

حضرتش فرموده  راه ماندنِ ما در امان

از مصيبات و بلاي دوره ي آخِر زمان

باشد اين نطق امام عسکري کنزِ عظيم

از براي حال و احوال همه دُرِّ گران

گفته ميگردند هلاک اندر ميان فتنه ها

در زمان غيبت و مظلومي مولايمان

دسته اي باشد فقط اهل نجات و راه حق

انکه باشد از براي مهديش ياري رسان

گر نخواهي بر هلاکت افتي و اندوه و غم

پس مداوم بازگو،لبيک يا صاحب زمان

جمعه 27 آذر 1394برچسب:اشعار فراق و انتظار, :: 14:23 ::  نويسنده : عبد کریم

خوش به حال آن زمين، که پا نهي بر روي آن

خوش به حال آن دلي که تو شوي محبوب آن

گشته اين دنيا بدون رويتان زندان و بند

العجل اي منتقم ،يا حضرت صاحب زمان

پنج شنبه 26 آذر 1394برچسب:ايام محسنيه, :: 10:28 ::  نويسنده : عبد کریم

کوري چشم تمام دشمنان

من سيه پوش عزايِ محسنم

اين ندا مي آيد از صاحب زمان

من سيه پوش عزايِ محسنم

گوش جان دِه بر نوايِ آسمان

حق بگويد در عزايِ محسنم

تا ظهور و لحظه ي آن انتقام

ياد مسمار و عزايِ محسنم

عشق بر من ميدهد او بي امان

تا ابد من در هوايُ محسنم

یک شنبه 22 آذر 1394برچسب:امام رضا عليه السلام, :: 8:26 ::  نويسنده : عبد کریم

دلم هواي حريمت نموده اي سلطان /تويي رئوف و کريم ،اي مولا جان

تمام زندگي ام گشته غرقِ در مشکل /قسم به جان جوادت، مرا بده تو امان

شنيده ام دلتان بد به مادرت گِره خورده /ببخش اين سگِ دربارِ خود به فاطمه جان

به پيشتان خجلم، ولي پناهي نيست /دلم هواي حرم کرده است، مولا جان

کنار صحن شما، اين دلم قُرص است /حريم توست، بهترين پناهِ مظلومان

 تا ديده اين نوکر ،بر گنبد زردت خورد/چشمان گنه کارم ،همچون نم يک باران

ديدم همه جا آقا، دورِ حرمِ امنت /جايي ننوشتي تو،برگشتِ سيَه رويان

من هم که سيه رويم، اما به تو دل بستم /مولاي مني آقا ،مجنون توام سلطان

بقيع را نديده ام ولي تصورش کافيست

چهار امام غريب و قبر مادري مخفيست

کنار هر امامي،روضه و گريه آزاد است

ولي بقيع،گفتن يک آه، با سختيست

دل رسول خدا هميشه محزون است

که قبر دختر و پسرانش کنار او خاکيست

بقيع به کنار ،غمِ کوچه ي بني هاشم

هنوز،صداي ضربت سيلي ميان آن جاريست

مدينه ،کرببلاي مجتبي و مادر بود

که آن گلِ رسولِ خدا صورتش چرا نيليست؟

به اشک و ناله بگو، العجل يا مهدي

که اين جهان پُرِ ظلم و جايِ منتقم خاليست

دو شنبه 16 آذر 1394برچسب:مدح امام حسن عليه السلام, :: 15:30 ::  نويسنده : عبد کریم

بهتر بُوَدش حاصل او مرگ شود

وقتي ز کسي ذکرِ حسن تَرک شود

حتما نشود به ذات الله رسيد

هيهات، که ذاتِ مجتبي، دَرک شود

آقا نرو بعد از شما ،ظلم ها بر امانت ميشود

بر پاره يِ جانِ شما،بر کوثرت، آقا اهانت ميشود

دست هايي را که آوردي تو بالا،در غدير

بسته ميگردد وَ در حقِّ علي آقا خيانت ميشود

بر يگانه يادگارِ تو ميانِ کوچها

پيش چشمان حسن، آقا جسارت ميشود

خوب اجر اين رسالت را ادا خواهند نمود

بعد گودال، خيمه هايش هم که غارت ميشود

يا رسول الله، آقا جان ببخش

سهم اولاد و نواميس شما آنجا اسارت ميشود

محراب دو ابروي تو اي حضرت قاسم

بر درگهِ الله ،مرا کرده ملازم

ثابت قدمي يک طرف و صورت ماهت

بر سجده کشيده، همه ي ميکده دائم

ميخانه شده مست،ز چشمان قشنگت

تکبير پس از رؤيتتان واجب و لازم

بايد بنويسند به سرتاسر دنيا

عشق است جمال حسن و جمال قاسم

دم ميزنم از خوي تو و رويِ خداييت

تا شاد شود قلب و دل حضرتِ قائم

اين هفته هم، لايق ديدار نبوديم /انگار همه عاشقِ دلدار نبوديم

بودند قليلي همگي عاشق رويت /آقا تو ببخشاي که بسيار نبوديم

ترسم به درازا بکشد آمدنت،بعد /حسرت بشود جمله چرا يار نبوديم

اي شيعه برو کربُبَلا، تا که بفهمي /هنگام کمک،ما همه بيدار نبوديم

بيدار شوي با لگدِ دشمنِ مهدي /رهبر شده تنها چو هُشيار نبوديم

باشم خِجل از روي تو يا حضرت مهدي /غم خوردي و ما در پي غمخوار نبوديم

بيمار شدي از گنه و ضلالت ما /اما همه دور از تو و بيمار نبوديم

آقا دلمان مايل بر روي شما نيست /صدحيف که ما جمله هوادار نبوديم

عادت شده جمعه،که نامت به لب ماست /افسوس که هر لحظه پيِ يار نبوديم

هر جا خطري بود ز نام تو گذشتيم /اي واي که ما ميثم تمار نبوديم

ميثم و يار که هيچ،حضرتِ مهدي /بر کوي تو همچون سگِ در غار نبوديم

آقا تو کمک کن، بشوم خادم کويت /از لطف شماست، در پيِ اغيار نبوديم

جمعه 13 آذر 1394برچسب:اشعار فراق و انتظار , :: 10:23 ::  نويسنده : عبد کریم

پسر فاطمه اي، حيدرِ مظلوم زمان

نام تو حک مينمايم بر دلم با عشق و جان

عهد بستم با امام سرجدا اينگونه من

من نباشم کوفي وتنها بماند عشقمان

جمعه 13 آذر 1394برچسب:اشعار فراق و انتظار , :: 10:20 ::  نويسنده : عبد کریم

چه تجمع شده بود دور ضريح جدّت

ولي اي کاش همه تشنه ي ديدار نگاهت بودند

لطفتان بود که ما راهي آنجا بوديم

ولي اي کاش همه چشم به راهت بودند

درباره وبلاگ

با عرض سلام خدمت بازديد کنندگان محترم .اين وبلاگ با موضوعيت اصلي اشعار مذهبي طراحي شده است . براي سهولت در دسترسي به اشعار مورد نظر در قسمت عناوين مطالب شخصيت مورد نظر خود را انتخاب کنيد.ضمنا احاديث مهم و ضروري در قسمت عناوين مطالب قرار داده شده است. آدرس کانال تلگرام @Abdekarim_ir يا علي مدد
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان